آلودگی محیط کار …
شنبه پیش یک بنده خدایی به مجموعه کاری ما اضافه شد، دو سه روز آمد و بعد کم کم سرفههایش شدت گرفت و بعد هم رفت و خلاصه زنگ زد که رفتهام دکتر و گفته هوای آن جا آلوده است و من نمیتوانم دیگر بیایم! بگذریم از بحثهایی که امروز داشتیم درباره آلودگی هوای محیط کار و خرید دستگاه هواساز و … تا عدم آلودگی آن و بهتر بودن هوای آن نسبت به شهر و … .
داشتم از منظر دیگری به هوای محیط کار نگاه میکردم، از این منظر که هر کسی با چه انگیزه و هدفی آن جاست و در چه راستاهایی تلاس میکند و اگر بتواند چه تغییراتی محتمل است و … . حقیقتش این است که هوای آپا نسبت به این هوایی که حالا در آن هستیم خیلی پاکتر بود، (البته از دور به نظر میرسد که آن محیط هم با وضعیت فعلیاش دیگر برای امثال من مطبوع نخواهد بود!). هر چند آنجا هم یک لکههایی بود که لکههای سابقهداری بودند اما در مجموع هوا خیلی مطبوع تر بود از این محیط چند شرکت فعلی! گاهی یک اتفاقهایی میافتد که باید خیلی تفسیر کرد این اتفاقها را و دنبال منظور اصلی افراد گشت از حرفها و حرکاتشان. انگار اینجا هم مثل زمان انتخابات برای ما شده یک میدان جنگ. هم باید با کارفرما بجنگیم تا ثابت کنیم که کارمان را درست انجام دادهایم و هم باید گاهی حواسمان باشد که در داخل خودمان هم عدهای ممکن است مقاصد متفاوتی با آنچه نشان میدهند داشته باشند …. .
کاش دست خودم بود که محیط را عوض کنم و کاش من هم میتوانستم نفهمم که رفتنم ممکن است لطمه بزرگی به فرد یا افرادی بزند که برایشان احترام قائلم یا اینکه واقعا این طور نبود و میتوانستم راحت بروم. این آلودگی این یکی دو ماه اخیر آن قدر زیاد شده که کم کم برای من هم نفس کشیدن سخت میشود و ممکن است لازم شود به پزشک مراجعه کنم …. امیدوارم از پس این مورد حداقل تا آنجا که موجب صدمه دیدن شدید دیگران نشود بر بیایم.
تمام!